نخستین نتایج از بررسی انرژی تاریك منتشر گردید

روش سئو: اخترشناسان با تجزیه و تحلیل اولین داده های به دست آمده از پروژه ˮبررسی انرژی تاریكˮ(DES) در حال تحقیق روی نواحی پوچ كیهان هستند تا در مورد انرژی تاریك و ماده تاریك به شناخت بیشتری برسند.
به گزارش روش سئو به نقل از ایسنا و به نقل از فیز، پروژه “بررسی انرژی تاریك”(DES) از الگوهای ساختار كیهانی همانطور كه در توزیع فضایی صدها میلیون كهكشان مشاهده می شود، استفاده می نماید تا ماهیت “انرژی تاریك” كه منبع شتاب كیهانی است را نشان دهد.
از زمان شروع این پروژه در سال ۲۰۱۳، بیشتر از ۱۰ درصد از آسمان با یك دوربین دیجیتالی ۵۷۰ میلیون پیكسلی و پنج فیلتر نوری برای تخمین فواصل انتقال به سرخ نقشه برداری شده است. اخترشناسان و منجمان موسسه “CfA” بخشی از گروهی متشكل از بیشتر از ۴۰۰ دانشمند در هفت كشور جهان هستند كه روی “DES” كار می كنند و سال قبل نخستین مجموعه داده های حاصل را منتشر نمودند.
انتقال به سرخ، سرخ كیب یا سرخگرایی(Redshift) پدیده ای است كه در آن نور گسیل شده از یك جرم(امواج مرئی، فرابنفش، اشعه ایكس، اشعه گاما وغیره) به سمت طول موج قرمز در انتهای طیف می رود. یعنی نوری كه توسط طیف سنج ثبت می شود طول موجی بلندتر و بسامدی كمتر از نور گسیل شده از منبع دارد. به صورت مثال این پدیده هنگامی رخ می دهد كه منبع تولید نور در حال دور شدن از بیننده باشد.
“نواحی پوچ” یا حفره های كیهانی بیشترین حجم گیتی را اشغال كرده اند. برخلاف خوشه های كهكشانی و سایر ساختارهای متراكم كه به شدت تحت تاثیر اثر گرانشی قرار دارند و فارغ از فرآیندهای مربوط به شكل گیری كهكشان ها، این حفره ها تحت فشارترین و چگال ترین مناطق گیتی هستند و پویایی(دینامیك) نسبتاً ساده ای دارند. این امر سبب می شود كه موارد خوبی برای تنظیم پارامترهای كیهانی باشند.
در اخترشناسی، نواحی پوچ(Void) به فضاهای خالی گسترده میان رشته های كهكشانی گفته می شود كه شامل هیچ یا تعداد بسیار كمی كهكشان هستند. نواحی پوچ اولین بار در سال ۱۹۷۸ در خلال مطالعه ای كه توسط “استیفن گرگور” و “لیرد ای. تامسون” در رصدخانه ملی “كیت پیك” انجام می شد، كشف شدند. نواحی پوچ عموماً قطری از ۱۱ تا ۱۵۰ مگاپارسك دارند و به نواحی پوچ بزرگی كه عاری از ابرخوشه های كهكشانی هستند، ابرپوچی(Supervoid) گفته می شود. نواحی پوچی كه در مناطق چگال تر قرار دارند از نواحی پوچی كه در مناطق كم تراكم تر قراردارند، كوچكتر هستند. گمان می رود كه نواحی پوچ بر اثر نوسانات آكوستیك باریون در مه بانگ پدید آمده باشند. این با ناهمسان گردی های كوچك ناشی از اغتشاشات كوانتومی در جهان اولیه شروع شده و با گذر زمان گسترش یافتند و سرانجام این ساختار كف مانند «شبكه كیهانی» از نواحی پوچ و رشته های كهكشانی كه امروزه مشاهده می شود، شكل گرفت.
بر پایه اثر “زاكس-ولف” به نظر می آید كه نواحی پوچ با دمای مشاهده شده از تابش زمینه كیهانی مرتبط باشند. بخش های سردتر با نواحی پوچ در تناظر هستند، در حالیكه بخش های گرم تر با رشته های كهكشانی متناظر هستند. با عنایت به این كه اثر زاكس ولف تنها زمانی قابل توجه است كه جهان از تابش یا انرژی تاریك پر شده باشد، وجود نواحی پوچ برای عرضه شواهد فیزیكی انرژی تاریك بسیار اهمیت دارد.
“دیوید جیمز” یك ستاره شناس موسسه “CfA” و از اعضای پروژه همكاری “DES” و یكی از مؤلفان مقاله جدید است كه نخستین نسخه از داده ها را با هدف توصیف رابطه بین جرم و نور حفره های كیهانی بررسی می كند.
دانشمندان از مدل سازی آماری برای تجزیه و تحلیل توزیع دو بعدی كهكشان ها و توزیع سه بعدی آنها استفاده می نمایند كه دومی از محاسبه فاصله كهكشان از انتقال به سرخ های تعیین شده فوتومتریكی آنها به دست می آید.
دانشمندان دریافتند كه این دو روش با یكدیگر به خوبی مطابقت دارند، چون كه فیزیك این حفره ها بسیار ساده است و در آن میزان مقیاس نور ساطع شده رابطه مستقیم با جرم دارد.
حفره های با قطر بین صد تا ششصد میلیون سال نوری به اندازه كافی مناسب هستند تا آزمایشات مربوط به رابطه جرم با نور را با كارایی بهتر از ۱۰ درصد پشت سر بگذارند.
با رصدها و مشاهدات آینده، آمارهای بهبود یافته باید آزمایش های سازگارتر و مفیدتر و نسبیت عام و سناریوهای ماده تاریك را میسر كند.

منبع: